جدول جو
جدول جو

معنی فراخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

فراخ کردن
(دَ بَ تَ)
گشاده کردن، بزرگ کردن بنایی یا محوطه ای: مسجد مدینه رسول بفرمود تا فراخ کردند و عمارتش بیفزود. (مجمل التواریخ و القصص) ، باز کردن در. گشودن. فراز کردن. مفتوح کردن. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
فراخ کردن
گشاده کردن وسیع کردن، بزرگ بودن بنایی یا محوطه ای، باز کردن در گشودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
فرهنگ فارسی عمید
(فَ کَ)
فراخ کرت. رجوع به فراخ کرت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بُ دَ)
گریختن. جستن. رجوع به فرار شود
لغت نامه دهخدا
(دَ جُمْ دَ)
نزدیک کردن. پیش آوردن: دست فراز کردو قبضه ای از خاک برگرفت. (قصص الانبیاء). بهاءالدوله سر به طایع فراز کرد یعنی در گوش سخنی میگویم و پس گوشش به دندان برکند. (مجمل التواریخ و القصص). رجوع به فراز آوردن شود، بستن:
مهر و کینش مثل دو دربانند
در دولت کنند باز و فراز.
فرخی سیستانی.
دیده از دنیا فراز می کنی، ایشان را چیزی بگذار. (تذکرهالاولیاء عطار).
به روی خود در طمّاع باز نتوان کرد
چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد.
سعدی.
حضورمجلس انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
حافظ.
رجوع به فراز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از درواخ کردن
تصویر درواخ کردن
استواری دادن تثبیت
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آوردن، فراز آوردن، پیش آوردن، دست دراز کردن دست، برگزیدن انتخاب کردن، برانگیختن تحریک کردن، بستن (در)
فرهنگ لغت هوشیار
ممتد کردن طولانی کردن، چیزی را پهن کردن گستردن، شکنجه کردن بفلکه بستن
فرهنگ لغت هوشیار
گریختن جستن که نتوانی ز بند چرخ رستن ز تقدیری که یزدان کرد جستن (ویس ورامین) گریختن جستن
فرهنگ لغت هوشیار
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا کردن
تصویر فرا کردن
((فَ کَ دَ))
پیش آوردن، دست دراز کردن، برگزیدن، برانگیختن، بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز کردن
تصویر فراز کردن
((~. کَ دَ))
باز کردن، بستن، نزدیک کردن، پیش آوردن، پیش بردن، ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
اهرب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
Abscond, Elude, Escape, Flee, Scamper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
s'enfuir, échapper, s'échapper, fuir, gambader
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
fliehen, entkommen, flitzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
kutoroka, kuepuka, kukimbia haraka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
fugir, eludir, escapar, correr rapidamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
فرار کرنا , بچنا , فرار کرنا , تیز دوڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
পলায়ন করা , এড়িয়ে চলা , পালানো , পালানো , দ্রুত দৌড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
หลบหนี , หลบหนี , หนี , หนี , วิ่งเร็ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
kaçmak, hızla koşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
uciekać, unikać, biegać szybko
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
逃げる , 避ける , 駆け回る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
逃跑 , 逃避 , 奔跑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
נָסַע , להתפשט , לברוח , לברוח , לרוץ במהירות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
도망가다 , 피하다 , 도망가다 , 도망가다 , 뛰어다니다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
сбегать , уклоняться , убегать , юркать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
भाग जाना , बचना , भागना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
vluchten, ontlopen, ontsnappen, snel rennen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
fuggire, sfuggire, scappare, correre velocemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
fugarse, eludir, escapar, huir, correr rápidamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
тікати , уникати , тікати , втікати , мчати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرار کردن
تصویر فرار کردن
melarikan diri, menghindari, berlari cepat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی